شده شب كه بهش شب بخير ميگي و بخوابي نصفه شب از خواب بپري و به يادش تك بندازي ببيني در حال مكالمست؟؟؟ بغض كني و هيچي نگي تا خود صبح و... صبح ازش بپرسي؟؟؟ و بت بگه خطا خراب بوده و اون موقع خواب بوده؟؟؟ اتفاقا شبا هميشه خطا خرابـــه... شده اونقدر حس كني تنهايي كه در اتاقتو ببندي وتو سكوت مطلق خاطره هاتو مرور كني و حوصله هيشكي حتي اونو نداشته باشي... تمام بدنت يخ ببنده از سرماي تنهايي..آره تنهايي سرده..
اونقدر تنـــــها كه فكر كني ديگه خدا هم باهات كاري نداره
خدا جونم اغوشتو باز كن از اين دنيا و تنهايي خســتم..
نظرات شما عزیزان: