اگرتنهاترین تنها شوم بازهم خدا هست
چه داروی تلخی است :وفاداری به خائن ، صداقت با دروغگو و مهربانی با سنگدل
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, توسط رحیم |

چشمانم در نگاهش ساعتها خيره ماند

حرفي براي هم نداشتيم

زيرا قلبهايمان در حال نجوا بودند

نميخواستم خلوتشان را بر هم زنم

سكوت را ترجيح دادم

تا قلبهايمان درد و دل كنند

چشمهايش عمق عشق را فرياد ميزد

هوس بوسيدن لبهايش آزارم ميداد

عشق مقدسمان را با هوسي زودگذر آلوده نكردم

اما چشمانم با اندامش عشق بازي مي كرد

چه عاشقانه بود دیروزم

چه تاریکست امروزم

به آتش می کشم خود را

اگر فردا چنین باشد



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.