نگو مرا نمیخواهی ، منی که به پایت نشستم و با همه چیز ساختم
نگو مرا نمیخواهی ، تو نمیدانی از انتظار به تو رسیدن
تا انتظار تو را دیدن همه ی موهایم سپید شد
نگو مرا نمیخواهی ، تو که حرفهای مرا نمیخوانی ،
تو که نگفتی تا آخرش نمیمانی ،
منی که دلم خوش بود به اینکه تو را دارم تا همیشه....
نگو مرا نمیخواهی ، من که میخواهمت ، من که دلم همیشه در پی تو بوده
و همیشه دلم میخواست یکی مثل تو را داشته باشم
نگو مرا نمیخواهی ، حالا وقتش نیست که مرا نخواهی ،
حالا وقتش نیست که مرا دور بیندازی
حالا دیگر کار از کار گذشته ، دلم بدجور به تو دلبسته ،
نا امیدش نکن ، دلم عاشق است بیش از این این خانه عاشقانه را ویران نکن ،
دیگر بس است ، از حالا با ما مدارا کن....
نگو مرا نمیخواهی ، تویی که از آغاز گفتی تا ابد مرا میخواهی ،
در کنارم میمانی و هیچگاه شعر تلخ رفتن را نمیخوانی
حالا که دیگر دلم عاشقت شده و همه را به خاطر تو رها کرده میگویی مرا نمیخواهی؟
قید همه کس را زدم به خاطرت ، من که اینجا ندارمت ،
اینجا نمیبینمت، نیستی انگار دیگر در کنار دلم ، کجایی ؟
فریاد نمیخواهم ، سکوت کن تا بشنوم صدای نفسهایت
نگو مرا نمیخواهی ، نگو که دلم میلرزد ، باران در پشت پنجره چشمانم میزند،
هیچکس جز تو نمیتواند به من آرامش دهد ، نگو مرا نمیخواهی که میمیرم ،
نگو ، نمیخواهم بشنوم که بی تو باید دستهای غم را بگیرم
نگو مرا نمیخواهی ، که اگر نخواهی من نیز دنیا را نمیخواهم ،
اگر مرا نخواهی همه دنیا را زیر پا میگذارم و دیوانه میشوم ....
حالا بیا و ببین دل عاشقم را ، نگو مرا نمیخواهی ،
تو خوب میشناسی این دل دیوانه ام را....
که اگر دیوانه شد ، دنیا را بهم میریزد....
حالا بیا و آرامش کن ، به عشق و محبتهایت گرفتارش کن...
نظرات شما عزیزان: