نگاهت با منه اما خيالت رو نمي دونم
 
 
تو اين راهي كه ميرم من يه بن بستيه مي دونم
 
 
من از حادثه لبريزم تو و خواب پريشوني
 
 
نگاهت مي كنم اما نگاهم رو نمي خوني
 
 
تو آغوش كدوم رويا تو رفتي كه فراموشي
 
 
صدات كردم و مثل شب سكوتي سرد و خاموشي
 
 
كدوم حسي تو رو از من گرفته مثه تنهايي
 
 
دل آرومي ندارم من تو اين لحظه كه اينجايي
 
 
به دنبال يه خورشيدم تو تن برفي دستات
 
 
خيالت پي كي رفته من و رد مي كنه چشمات
 
 
غروبهاي نگاه تو يه احساس غريبونست
 
 
پشيموني تو از اينكه كنارت دل ديوونست
 
 
تو اين راهي كه رفتم من دو راهي تو و قلبم
 
 
يه احساسي به تو دارم نميذاره كه برگردم
 
 
همونقدر كه ازم دوري خيالم به تو نزديكه
 
 
يه سوسوي ضعيفي هست نباشي خونه تاريكه
 
 
يه شب خواب تو رو ديدم يه عمررفته فراموشم
نميدم قلبت و حتي برنگردي به آغوشم