اگرتنهاترین تنها شوم بازهم خدا هست
اگرتنهاترین تنها شوم بازهم خدا هست
چه داروی تلخی است :وفاداری به خائن ، صداقت با دروغگو و مهربانی با سنگدل
نوشته شده در تاريخ جمعه 7 بهمن 1390برچسب:, توسط رحیم |


غم تنهایی

من اگر در خلوت تنهاییم از یاد تو یادی نکنم میشکنم....

 

با تو نیستم
تو نخوان
با خودم زمزمه میکنم

 

.

.

.

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام


فقط کمی

تو را کم اورده ام

یادت هست؟ میگفتم در سرودن تو ناتوانم؟ واژه کم می اورم برای گفتن دوستت دارمها؟

حالا تـــمــــــــام واژه ها در گلویم صف کشیده اند

با این همه واژه چه کنم؟

تکلیف اینهمه حرف نگفته چه می شود؟

باید حرفهایم را مچاله کنم و بر گرده باد بیاندازم

باید خوب باشم

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام

فقط کمی

بی حوصله ام

آسمان روی سرم سنگینی میکند

روزهایم کش امده

هر چه خودم را به کوچه بی خیالی میزنم

باز سر از کوچه دلتنگی در میاورم

روزها تمام ابرهای اندوه در چشمان منند ولی نمی بارند

چون

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام

تمام خنده هایم را نذر کرده ام که گریه ام نگیرد

اما شبها..

وای از شبها

هوای آغوشت دیوانه ام میکند

موهایم بد جوری بهانه دستانت را میگیرند

تک تک نجواهای شبانه ات لا به لای موهایم مانده اند


کاش لا اقل میشد فقط شب بخیر شبها را بگویی تا بخوابم

لالایی ها پیشکش

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام

فقط نمیدانم چرا هی آه میکشم

آه

و

آه

و بازم آه

خسته شدم از این همه آه

شبها تمام آه ها در سینه منند

ان قدر سوزناک هستند که می توانم با این همه آه دنیا را خاکستر کنم

اما حیف که قول داده ام


من خوبم ....من آرامم......

فقط کمی دلواپسم

کاش قول گرفته بودم از تو

برای کسی از ته دل نخندی

می ترسم مثل من عاشق خنده هایت شود

حال و روزش شود این...

تو که نمی مانی برایش آنوقت مثل من باید

آرام باشد .....خوب باشد..... قول داده باشد

بیچاره..

...................................................

نترس باز شروع نمیکنم اصلا تمام نشده که بخواهم شروع کنم


همین دلم برایت تنگ شده را هم به تو نمی گویم

تو راحت باش

من خوبم ....من آرامم......


آخر من قول داده ام که آرام باشم

باورت می شود؟ من خوبم

 

 بخوام از تو بگذرم ، من با یادت چه کنم
تو رو از یاد ببرم ، با خاطراتت چه کنم
حتی از یاد ببرم تو............
بگو من با این دل خونه خرابم چه کنم؟؟؟؟؟
تو همونی که واسم ، یه روزی زندگی بودی.....

به همین اسونی... همه چیز تموم شد...من موندم و خاطرات جور واجور....هنوزم به فکرتم....هنوزم دوست دارم...

 

هنوز مرا باور نداري

 


 

روزي ما هر دو به هم دل بستيم


مدتها گذشت و به پاي هم نشستيم

 
فکر ميکردم اين هر دوي ماييم که عاشق هستيم

 
فکر ميکردم هر دوي ماييم که به انتظار هم نشستيم

 
اما تو که آرامش را از من گرفته اي ، در اين لحظه ها بدجور حال مرا

 

 گرفته اي

 
من که جز آرامش چيزي را از تو نخواسته ام ،

 
اما تو عادت کرده اي اشکم را در بياوري ،

 
عادت کرده اي به شکستن قلبم ،

 
عادت کرده اي که عذاب دهي مرا و آزار دهي اين دل عاشق مرا ...

 

هنوز باور نداري که چقدر برايم با ارزشي

 
هنوز باور نداري عشق مرا ، باور نداري بي قراري هاي اين دل عاشق

 

مرا

 
گفتي عاشق مني ، من که نميبينم هيچ عشقي از تو
 

گفتي خيلي دوستم داري ، من که نميبينم هيچ مهر و محبتي از تو


ميگويي هميشه به ياد مني ، من که هنوز قلبم تنهاي تنها است


ميگويي هميشه در کنار مني ، من که هنوز چشمهايم از انتظار گريان

 

 است


عشق من در قلبت مثل يک روح سرگردان است ،

 
من که هنوز باور نکرده ام عشق تو را ، زندگي برايم يک باتلاق بي

 

 انتها است


هر چه بيشتر با تو ميمانم ، بيشتر در باتلاق تنهايي فرو ميروم

 

میخواهم حس کنم مهر و محبتهايت را ، ميخواهم بشنوم درد دلهايت را


تا در اوج عاشقي ديگر احساس تنهايي نکنم

 
در اوج عاشقي با يک دل تنها ترک دنيا نکنم

 

 روزي ما هر دو با هم عهد بستيم ، که به پاي هم مينشينم


و تا آخرش با هم يکرنگ هستيم ،


حالا تو هزار رنگي و من يک رنگ هستم ،

 
ديگر بايد به چه زباني بگويم عاشقت هستم

 

 

 
 

 

 


بچه بودم نه ديگه منتظر زنگ بودم

نه ديگه واسه تو و مثل تو دلتنگ بودم

بچه بودم تو نبودي شبا زود خوابم مي برد

دل کوچيکم فقط غصه بازي رو مي خورد

بچه بودم چقدر صاف و روون مي خنديدم

خوبيش اين بود که ازت نمي خوامت نمي شنيدم

بچه بودم همه چي درست مي شد، سخت نبود

هيچکي اندازه من اون روزا خوشبخت نبود

بچه بودم کسي بيخود منو اذيت نمي کرد

مثل تو ميون بازيا خيانت نمي کرد

بچه بودم کسي مثل تو باهام بد نمي شد

بي توجه از کنار روياهام رد نمي شد

بچه بودم نبود اون کس که بهم راس نمي گفت

مثل تو هيچکي بهم هر چي دلش خواس نمي گفت

بچه بودم عالمي بود آخه عاشق نبودم

از دست چشماي تو، در حسرت دق نبودم

بچه بودم عکس تو باعث درد سر نشد

جز تو هيچ کسي باعث رفتن به سفر نشد

بچه بودم کسي مثل تو منو رنج نداد

برد و باخت تلخ ما مزه شطرنج نداد

بچه بودم بيشتر از اين زمونا در مي زدن

اون روزا بزرگترا بيشتر به هم سر مي زدن

بچه بودم چشم تو در به درم نکرده بود

اون روزا فکر و خيالت خبرم نکرده بود

بچه بودم اگه مثل حالا مجنون مي شدم

 

 

 

 
 

 

سلام

 

تعطیل شد

به تو مي انديشم
به تو و تندي طوفان نگاهت بر من
به خود و عشق عميقت در تن
به تو و خاطره ها
که چرا هيچ زماني من و تو ما نشديم
...جام قلبم که به دست تو شکست
من چرا باز تو را مي بخشم؟؟؟
به تو مي انديشم
به تو که غرق در افکار خودي
من در انديشه افکار توام
قانعم بر نگه کوته تو
هر زمان در پي ديدار توام…

به خدا حافظي تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتي و دلم ثانيه اي بند نشد
لب تو ميوه ي ممنوع ولي لبهايم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
با چراغي همه جا گشتم وگشتم در شهر
...هيچ کس هيچ کس اينجا به تو مانند نشد
هر کسي دردل من جاي خودش را دارد
جانشين تو در اين سينه خداوند نشد
خواستند از تو بگويند شبي شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد

 

بذار امشب کمي بيشتر به چشات نگاه کنم

به سياهي غم ناز چشات

کمي شاعرانه من سفر کنم

از همون جايي که عاشق ميشه شد شروع کنم

با خيالات قشنگ چشم تو

کمي درد دل کنم

ميخوام اون ناز چشات و من به نازي بچشم

لذت شعرهاي حافظ رو به معنا بچشم

بذار از شراب چشمات مست و ديوونه بشم

نه خمار نکن چشمهاتو

من ديگه خرابشم

وقتي اون چشمهاي مستت به نگاهم ميشينه

دلم مثل يه پرنده تو سياهي به جنوني ميشينه

محو چشم هاي قشنگت همه درد هام فراموش شد

چه ره پر سوز و رازي از تو چشم تو شروع شد

نبينم غمي بشينه توي اون ناز نگاهت

نباشه غربت و دوري بگيره راز نگاهت

بذار امشب کمي بيشتر به چشات نگاه کنم

ميخوام معشوقه ي رويايي شعر رو

به چشات نگاه کنم

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.