اولین روزی که دست سرنوشت من وتو را روبروی یکدیگر قرار داد
هیچ گاه فکر نمی کردم که این چنین دیوانه وار دوستت داشته باشم و
در غم جدایی تو همچون سیاه ای از خورشید جدا خاموش و همچون
درخت خزان زده ای پژمرده گردم ولی این سرنوشت بیان کرد که
در حقیقت ایست چه:
چه بخواهیم و چه نخواهیم باید از یکدیگر جدا شویم
ااگر روزی در کوچه قدیمی خاطراتم ورق زدی
مرا بیاد آور و بدان که وجودم وابسته و پیوسته به توست
نظرات شما عزیزان: