و این دلتنگی ها ، آخر خط همه دلواپسی ها،
رسیدن به آنچه برای رسیدنش لحظه ها را میگذرانیدم و خاطره ها
بر زندگی مان نقش میبندد به امید آن روزی که عشقمان نقش بر آب نشود
کاش میشد از همان آغاز مال هم بودیم ،
نه اینکه نیمی از عمرمان گذشته باشد و همدیگر را پیدا کرده باشیم
این تویی عشق بی همتای من ، لحظه به لحظه با تو ، تویی نفسهای من
کاش همیشه رنگ عشق در تصویر زندگی مان پر رنگ باشد ،
نه اینکه بی وفایی بیاید و لطافت عشقمان را خدشه دار کند
کاش همیشه دلت مثل دلم بود ، همیشه بی قرار و منتظرت بود ...
و این تویی عشق جاودانه من ، لحظه به لحظه لمس شاعرانه من ...
تمام احساس من خلاصه ایست از مهربانی هایت که هوای عشق تو را دارد ،
راز نگاه تو را دارد ، مثل چشمه ای زلال در قلبم میجوشد و در احساس تو جاری میشود ...
و این شور عشق آخر خط همه ی دلتنگی هاست ،
که رسیده ایم به جایی که نقطه آرامش است ،
رسیده ایم به جایی که تنها خواسته ی ما همان آرامش است ...
هر جا میروم عطر تو پیچیده در آنجا ،
و مست دیدار با چشمان ناز تو میشوم ، من در آن لحظه یک دیوانه میشوم
گاهی فکر میکنم لایق تو نیستم ، و میدانم ارزش تو بالاتر از این است که
احساسم را به پای تو بریزم
و این وابستگی ها ، آخر خط همه خستگی ها رسیدن به آغوش هم است ،
و این ما هستیم که راز عشق را برای هم زمزمه میکنیم ،
آنگاه که همدیگر را در آغوش هم میفشاریم...
نظرات شما عزیزان: