روز مرد رو به مرد راستینی که مقام زیبای مردانگی رو درک کرده تبریک میگم
روزت مبارک
تبریک به کسی که نمی دانم از بزرگی اش بگویم یا مردانگی، سخاوت، سکوت، مهربانی و… بسیار سخت است
پدرم روزت مبارک
میلاد مسعود اولین کوکب رخشان سپهر ولایت وامامت
بر عاشقان و شیفتگان حضرتش مبارک.
اسوه تقـوی علی و مظــهر ایمــان علی
عـزت آل پیمـــبر ، عاشــــق جانـان علی
منشــاء جـود و سخاوت ، موج دریای وفا
لعل رخشـــان ولایت ،گوهــر تـابـان علی
منبع مهــر ومحبت ، صــاحب لطف و کرم
افتـــخار شیـعیان و آیت الـرحمــــان علی
میلاد نور بر شما مبارک
در میـــان کعـبه جـان ، پـرتـو حق جلــوه¬گر شــد
فاطمه بنت اســد هم ، صــاحب زیبـا پسر شــد
کعبه آن شب ، غـرقـه در نـور دل افـروز خـدا بـود
آسمان کعبه گویی ، مظــهر صــدها گهـــر شــد
عطــر جـانبخش بهشـتی در فضــای کعبه¬ پیچید
تا کـه میـــلاد ســعید مـرتضی فخــر بشــر شــد
مـژده میـــلاد مـولا ، می¬کنــــد از غم رهـــــــایم
زین بشارت کام امّت ، مملو از شهد و شکر شـد
علی پا به این دنیا گذاشت و قلب عاشقان را محسور کرد. و همگان را با انسانی آشنا کرد که پدر تمامی آفریدگان پروردگارش لقب گرفت روز پدر مبارک
آن شهنشاهی که بحر لا فتی را گوهر است
شحنه دشت نجف شاه ولایت، حیدر است
ذات پاک مرتضی را با کسی نسبت مکن
زانکه این آب حیات از چشمه سار دیگر است
معنی قول علی بابها آسان مدان
کاین سخن را صدجهان معنی به هر باکی در است
سرسبحانی که پنهانست در نادعلی
هم به معنی مظهرش او هم به معنی مظهر است
وز تولد حضرت علی تنها روز پدر نیست …
روز بزرگداشت مقام مردانگی و انسانیته …
و اون گنجی یه که هر کسی نمی تونه دارای اون باشه …
روز موجودی با محبت به نام پدر ..
پدر عزیزم روزت مبارک
من باعث فریادتم
حافظ اسم پاکنم
همیشه در کنارتم
مردانه در رکابتم
عشق من پدر من
همیشه در رویای من
اخ که چقدر سخته برام
بدون تو فردای من
من باعث فریادتم
حافظ اسم پاکنم
همیشه در کنارتم
مردانه در رکابتم
عشق من پدر من
همیشه در رویای من
اخ که چقدر سخته برام
بدون تو فردای من
پدرم
به یمن لطف تو بختم بلند خواهد شد
سرم به خاک رهت ارجمند خواهد شد
لبی که زمزمه درد می کند شب و روز
به یمن روی تو پر نوشخند خواهد شد
روزت مبارک
ولادت مولی الموحدین امیرالمومنین حیدر کرار شیر خدا مولود کعبه وفرا رسیدن روز پدر را خدمت شما دوستان تبریک و تهنیت عرض میکنم
دخترك با ناز به خدا گفت:چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری
خود را برای همگان نمایان نكنم؟خدا گفت:زیبای من!تو را فقط
برای خودم آفریدم.دخترك،پشت چشمی نازك كرد و گفت:
خدا كه بخل نمی ورزد،بگذار آزاد باشم!
*خدا چادر را به دخترك هدیه داد*
دخترك با بغض گفت:با این؟اینطور كه محدودترم.
اصلا می خواهی زندانی ام كنی؟یعنی اسیر این چادر مشكی
شوم؟؟خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسیر نگاه های آلوده
خواهی شد...هر چیز قیمتی را كه در دسترس همه نمی گذارند.
تو جواهری!دخترك با غم گفت:آخر...آخر،آنوقت دیگر كسی مرا
دوست نخواهدداشت.نه نگاهی به سمت من خواهد آمد و نه
كسی به من توجه میكند!خدا عاشقانه جواب داد:من خریدار توام!
منم كه زود راضی می شوم و نامم سریع الرضاست.آدمیانند و
هزاران نوع سلیقه!هرطور كه بپوشی و بیارایی،باز هم از تو راضی
نمی شوند!اصلا مگر تو فقیر نگاه مردمی؟آن نگاه ها مصدومت
میكند.*دخترك آرزویش را به خدا گفته بود و می خواست چونان
فرشته ای محبوب جلوه كند*خدا با لطف جوابش را داد:
دخترك قشنگ!وقتی با عفاف و حجابت در میان گرگان قدم بر
میداری،فرشته ای!دخترك،زبان دور دهان چرخانید و گفت:
مگر خودت زیبایی را دوست نداری؟اینطور ساده كه نمی شود!
می خواهم جذاب تر شوم و خریدنی..«مدادشمعی سرخش را
برداشت و دو لبه ی دهانش را قرمز كرد.ماژیك مشكی به دست گرفت
و دورچشم هایش كشید و بعد هم چون برف سپید جلوه می نمود.
آبشاری از گیسوانش را هدیه داد به نگاه ها،"مفت و رایگان"»
*دخترك چون عروسكی در بازار دنیا،پشت ویترین خیابان خود را
به نمایش كه نه،به فروش گذاشت.برچسبی روی هر
نگاه دخترك به چشم می خورد:"حراج شد.حراج شد"*
«و هركس رد میشد میگفت:آن چیز كه حراج شود حتما ارزش
و قیمتی نداردو و همگان رد شدند و هیچ كس نخریدش.....»
...من که ميدانم شبي عمرم به پايان مي رسد...
...نوبت خاموشي من سهل واسان مي رسد...
...من که مي دانم که تا سرگرم بزم و مستي ام...
...مرگ ويرانگر چه بي رحم وشتابان مي رسد...
...من که مي دانم به دنيا اعتباري نيست...
...بين مرگ و ادمي قول و قراري نيست...
...من که مي دانم اجل ناخوانده وبيدادگر...
...سرزده مي ايد و راه فراري نيست...
...پس چرا ،پس چرا عاشق نباشم...
میشه تو چشمای تو گم شدو مرد..میشه دریارو به بغض توسپرد
...برای عاشقی عشقمو دادم.
...خیال کردم فقط عشقه که میمونه.
...ولی جای تمومه اون همه عشق.
...واسم موندش فقط.بغض شبونه.
...برای عاشقی ما کم نزاشتیم.
...خدا هم خودش اینو خوب میدونه .
...با این که دلم رو همه شکستن .
...میخونم بازم هنوزم عاشقونه.
...میخونم با خودم دیگه بریدم.
...دیگه به اخر جاده رسیدم.
یه پسر و دخنری عاشق همدیگه بودن . می خواستن با هم ازدواج کنن ، اما این وسط یه مشکل به وجود میاد ... اونم اینه که دختره به پسره خیانت می کنه و با یکی دیگه ازدواج می کنه ...پسره به محض شنیدن این خبر ، 300 م.م به خودش بنزین تزریق می کنه ، اما نمی میره خلاصه یه چند روزی بیمارستان بوده ... یه روز دختره با کمال پر رویی میره ملاقاتش ... پسره هم تا اونو می بینه یه چاقو بر میداره و دنبال دختره می کنه ... پسره بدو ، دختره بدو ، تا اینکه بالاخره پسره می گیرش . دستشو بالا می بره که با چاقو بزنتش که یه دفعه بنزین تموم می کنه ... پس در مصرف بنزین صرفه جویی کنید ...
خیلی ممنون انقد آسون منو داغون کردی
واسه احساسی که داشتم دلمو خون کردی
تو که هیچ حسی به این قصه نداشتی واسه چی
منو به محبت دو روزه دعوت کردی
همه عالم میدونستن که بری میمیرم
اما رفتی و همه عالمو حیرون کردی
خیلی ممنون واسه هر چی که آوردی به سرم
خیلی ممنون ولی من هیچوقت ازت نمیگذرم
من حواسم به تو بود و تو دلت سر به هوا
با همین سر به هواییت منو ویرون کردی
من که با نگاه شیرین تو فرهاد شدم
مگه این کافی نبود که منو مجنون کردی
غرورش را خیلی دوست دارد،
اگر داشته باشد،
آن را از او نگیرید...
حتی به امانت نبرید...
ضربه ای هم نزنیدش،
چه رسد به شکستن یا له کردن!
آدمی غرورش را خیلی زیاد، شاید بیشتر از تمام داشته هایش، دوست می دارد؛
حالا ببین اگر خودش، غرورش را به خاطر تو، نادیده بگیرد، چه قدر دوستت دارد!
و این را بفهم آدمیزاد!
از زندگــی از این همه تکــرار خسته ام
از های و هوی کوچــه و بازار خسته ام
دل گیرم از ستاره و آزرده ام ز مـاه
امشب دگر ز هر چه و هر کار خستـه ام
بیزارم از خموشی تقویــم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیــوار خسته ام
از او که گفت یــار تو هستم ولی نبود...
از خود که بی شکیبم و بی یار خستـه ام
تنها و دل گرفته و بی زار و بی امید
از حال من مپرس که بسیار خستـه ام...
تا به حال اینقدر با خواهش دیگران را نگاه نمیکردم.
از این غم چگونه باید بگریزم! این اندوه بی پایان است وبس!
دل شکسته ام کرد.
دیگر کلماتی در حد این اندوه نیستند. واژه ها ناتوانند در مقابل این غم!
اینجا دگر صحبت از من است نه افکار کودکانه!
نا گزیر باید لباس صبر را بر تن کنم.
چه سخت است پوشیدن کلمه ای که دیگر با من بیگانه است.
چه سخت است لبخند زدن در مقابلش و در پاسخ بگویی
که هیچ اتفاقی نیفتاده است!
بگذار گریه کنم ……………..نه برای تو………………..
برای عشقی که مرده است
بگذار گریه کنم ……………..نه برای تو………………
برای صداقت که کمرنگ شده است
بگذار گریه کنم ……………..نه برای تو ……………….
برای غمها که یکنواخت شده است
بگذار گریه کنم ……………..نه برای تو………………..
برای آرزوها که از بین رفته اند
بگذار گریه کنم …………….نه برای تو………………..
برای محبت ها که ساکت شده اند بگذار گریه کنم ………….
پشت چراغ قرمز های ساعت 4 صبح....
بعد از لحظه های سپری شده ی آغشته به عقل!
زندگی بدون تو را جهنمی می پندارم، به سرخی چراغ ها.
از خیابان ها، بی عبور سریع و کمرنگ من و تو...
از مکث چهار راه های پی در پی...
از بوی صبح،بی تو.... تصویر غمگینی در ذهنم نقش می بندد که تجسم ضعیفی ست
از رنج زندگی بی حضور تو.
پس از تو کدام دست مهربانی مرا با ظرافت نرگس ها پیوند خواهد داد؟
و کدام نگاه عاشقانه ی مرددی بر نیمی از صورتم سایه خواهد انداخت؟
و کدام صدای گرمی خواهد گفت : " اتفاق می افتد! روزی اتفاق می افتد! "
و اتفاقی که افتاده را ، چه کسی با اشک های من سهیم خواهد شد؟
پشت چراغ قرمز های ساعت 4 صبح.....
چه کسی می داند که چه بر من گذشت....؟!
مرا به دست کسی بسپار، که انتخاب خودت باشد
کسی که آینه ای از تو، تب سراب خودت باشد
کسی که هق هق هر روزم، کنار خاطره های تو
کلافه اش نکند از من ، به صبر و تاب خودت باشد
کسی که بگذرد از روحم، مرا جدا نکند از تو
پناه سایه ی هر روزت، شبانه خواب خودت باشد
اگرچه زندگیم بی عشق، به رودخانه ی بی آبی ست
مباد عاشق من باشد، مباد عذاب خودت باشد
تمام گرمی من از توست، به بود توست که می رویم
مباد اجازه دهی ابری، بر آسمان خودت باشد
به "بود" ها که امیدی نیست، " همیشه" ها همه غمگینند
دلم خوش است به مرگی که ، سبب طناب خودت باشد
بگیر دست مرا تا شعر، بزایم از سر دردی که
وضوح عکسی از احساسم، بر آسمان خودت باشد
طناب رابطه ها ترد است، هر آنچه خاطره ها تیزند
خطر مکن سر این سوزن، سوی حباب خودت باشد
بگو چی شد که قلبت خالی شد از حضورم
بگو باهات چی کردم که میشکنی غرورم
بگو چی بود گناهم چی بوده اشتباهم
که اینجوری گذشتی از من و از نگاهم
کاشکی دلت تنگ نبود دلم برات تنگ نبود
کاشکی توی قلب تو این همه نیرنگ نبود
کاشکی منم بد بودم تو عاشقی سرد بودم
کاشکی توی عاشقی مثل تو نامرد بودم
ღ♥ღ وقتي نيستي هر چي غصه است تو صدامه ღ♥ღ
ღ♥ღ وقتي نيستي هر چي اشکه تو چشامه ღ♥ღ
از وقتي رفتي دارم هر ثانيه از رفتنت ميسوز
ღ♥ღ کاشکي بودي و ميديدي که چي آوردي به روزم ღ♥ღ
ღ♥ღ حالا عکست تنها يادگار از تو ღ♥ღ
خاطراتت تنها باقي مونده از تو
ღ♥ღ وقتي نيستي ياد تو هر نفس آتيش ميزنه به اين وجود ღ♥ღ
ღ♥ღ کاش از اول نميدونستي من عاشق تو بودم ღ♥ღ
ღI♥Uღ
میگی هنوز تو فکرمی بعضی شبا خواب نداری
میگن با یکی دیدنت میگن خیلی دوستش داری
میگی مگه میشه من و یه روز فراموش بکنی
میگن به هر چی اون بگه بدون شک گوش میکنی
گوشی و برمیداری و چند وقت یه بار زنگ میزنی
چند وقت یه بار به آرزوم به رویاهام زنگ میزنی
بعدش شلوغ میشه سرت یهو میگی باید بری
خوب میدونم تو زندگیم خیلی باشی مسافری
خیلی ممنون که میپرسی حالمو
خیلی ممنون نگرانی واسه من
خیلی ممنون که میخوای بدونی با کیم ؟ کجا ؟
خیلی ممنون پس چرا دلت نمیسوزه واسه ساده گیام
گوشی و برمیداری و چند وقت یه بار زنگ میزنی
چند وقت یه بار به آرزوم به رویاهام زنگ میزنی
بعدش میگی شاید باید از هم دیگه دور بمونیم
میگی باید سعی بکنیم سخته ولی ما میتونیم
تو اونی که اومد یه روز از آسمون نیستی
تو اونی که میخواست من و تا پای جون نیستی
تو اونی که بهشت و آورد رو زمین ، نیستی
اگه احساسمو کشتی اگه از یاد من و بردی
اگه رفتی بی تفاوت به غریبه سر سپردی
بدون اینو که دل من شده جادو به طلسمت
یکی هست اینور دنیا که تو یادش مونده اسمت
اسمتو رو سیگار نوشتم برای اولین بار کشیدم تا بسوزی و فراموشت کنم اما نمی دونستم با هر پوک ذره ذره میری تو نفسم و می شی همه چیزم |