اگرتنهاترین تنها شوم بازهم خدا هست
چه داروی تلخی است :وفاداری به خائن ، صداقت با دروغگو و مهربانی با سنگدل
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 21 فروردين 1391برچسب:, توسط رحیم |

مدعیان رفاقت بسیارند . تا پای آزمایش در میان نباشد هر کسی از راه رسیده و نرسیده مدعی عشق است . رفاقت را باید با صداقت آزمود و صداقت را میشود از ته نگاههای یک انسان فهمید . چشمها همه چیز را لو میدهند. حتی عشقی را که در دلت پنهان کرده ای . دوستی یک معامله نیست و این همان حقیقتی است که از یادها رفته است کسانی که از دوستی به سود و زیان آن می اندیشند سودی از دوستی نخواهند برد . دوست داشتن از عاشق بودن هم سخت تر است .

دوستدار تو به سعادت تو می اندیشد حال آنکه عاشق تو به داشتن تو ......

دوستی بالاتر از عشق است . سعی کن تا کسی را در دوستی نیازموده ای عاشقش نشوی . ملاک دوستی به رنگ و قد و وزن و ناز و عشوه و ... نیست . معیار دوستی صداقتی است که دوستت در صندوقچه دلش ذخیره کرده است . آنچه باز هم از دوستی و عشق بالاتر است آزادی است . این آزادی است که پیش از دوستی ارزش دارد . نباید با دوست داشتن کسی او را از آزاد بودن و آزاد انتخاب کردن محروم کرد .

گاه انسان آنچنان عاشق می شود که به هر وسیله ای که شده است می خواهد محبوبش را مال خودش کند . و این بر خلاف اصل آزادی است . آنچه در اولویت است آزادی است . نباید به زور کسی را به دوستی خود واداشت . شرط دوستی آن است که آزادی دوستت را مقدم بر داشتن او بدانی . هر گاه آزادی محبوبت را مقدم بر داشتن او دانستی بدان که او مال توست حتی اگر با کس دیگری باشد.

و حرف آخر

دوستی تملک تو بر کسی یا چیزی نیست . دوستی مثل بوییدن یک سیب است ، بدون آنکه به آن گازی بزنی و عشق گاز زدن سیب است ، یعنی که بخواهی آن را مال خود کنی .

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 21 فروردين 1391برچسب:, توسط رحیم |

دلم برات تنگ شده….. اما من… من میتونم این دوری رو تحمل کنم…

 

به فاصله ها فکر نمیکنم …… میدونی چرا؟؟ آخه … جای نگاهت رو نگاهم مونده ….

 

هنوز عطر دستات رو از دستام میتونم استشمام کنم…. رداحساسات روی دلم جا مونده …

 

میتونم تپشهای قلبت رو بشمارم ….. چشمای بیقرارت هنوزم دارن باهام حرف میزنن….

 

حالا چطور بگم تنهام؟؟ چطور بگم تو نیستی؟؟ چطور بگم با من نیستی؟؟ آره! خودت

 

میدونی…. میدونی که همیشه با منی …. میدونی که تو ، توی لحظه لحظه‌های من جاری

 

هستی…. آخه تو ، توی قلب منی… آره ! تو قلب من….

 

برای همینه که همیشه با منی… برای همینه که حتی یه لحظه هم ازم دور نیستی… برای

 

همینه که میتونم دوریت رو تحمل کنم… آخه هر وقت دلم برات تنگ میشه… هر وقت حس

 

میکنم دیگه طاقت ندارم…. دیگه نمیتونم تحمل کنم… دستامو میذارم رو صورتم و یه نفس

 

عمیق میکشم…. دستامو که بو میکنم مست میشم… مست از عطرت !!

 

صدای مهربونت رو میشنوم … و آخر همه ی اینها به یه چیز میرسم…..!

 

به عشق و به تو….. آره… به تو !! اونوقت دلتنگم بر طرف میشه… اونوقت تو رو نزدیکتر از

 

همیشه حس میکنم…. اونوقت دیگه تنها نیستم حالا من این  تنهایی رو خیلی خیلی دوسش

 

دارم..  به این تنهایی دل بستم… حالا میدونم که این تنهایی خالی نیست…

پر از یادعشقه...

 

پر از اشکهای گرم عاشقونه!!

 

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:, توسط رحیم |

به اندازه‌ی تو کسی نیست.. که بتونه غممو کم کنه
بدونه یه وقتایی لازمه.. که تنهام بذاره و ترکم کنه

کسی نیست مثل تو با صداش.. بخوابم و رو ابرا بیدار شم
همیشه بلد باشه چیزی بگه که.. تو اوج دلتنگی
خوشحال شم

 

تو همونی که صدام کرد.. اسممو به یادم آورد
منو آغوشش گرفت و.. صد دفعه با من زمین خورد

به اندازه ی تو کسی نیست.. که دستام به دستاش عادت کنن
یه جوری کنارم نشستی همه.. به آرامش من حسادت کنن

کسی نیست مثل تو با صداش.. بخوابم و رو ابرا بیدار شم
همیشه بلد باشه چیزی بگه که.. تو اوج دلتنگی خوشحال شم

تو همونی که صدام کرد.. اسممو به یادم آورد
منو آغوشش گرفت و.. صد دفعه با من زمین خورد

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:, توسط رحیم |

دلم میخواد ببینمت بازم بخندی تو نگام
آخه فقط تو میدونی از زنده بودن چی میخوام

دلم بهم میگفت تورو میشه یه جور دیگه خواست
آخه فقط قلب
توئه که با من اینقدر سر به راست

از تو دلگیرم که نیستی کنارم .. من دارم می‌میرم تو کجایی من باز بی قرارم
میدونی جز تو کسی رو ندارم .. باورم
نمیشه اینقدر آسون رفتی از کنارم

نوشته شده در تاريخ شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, توسط رحیم |

 

بار آخر من ورق را با دلم بر میزنم

بار دیگر حکم کن...

اما نه بی دل،بلکه با دلت،دل حکم کن...

 

«حکم دل»

هرکه دل دارد بیاندازد وسط تا که ما دلهایمان را رو کنیم

دل که روی دل بیفتد عشق حاکم میشود

پس به حکم عشق،بازی میکنیم....

ای دل من،رو بکن حالا دلت را،دل نداری بر بزن اندیشه ات را...

«حکم لازم»

دل سپردن ...دل گرفتن...

هردو لازم......؟!....

عكس هاي عاشقانه قشنگ و جالب,عكس باحال,عكس عاشقانه,عكس قشنگ,بهترين عكس,عكس زيبا,عكس جديد,عكس ماشين,گالري عكس

نوشته شده در تاريخ شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, توسط رحیم |

گمـــــــــان می کـــــردم وقتــــــــی نبــــــ ـــــــ ــــــــ ــــــــاشم

دلـــــت می گیــــــ ـــــــ ــــــــ ــــــــرد


1 روز


1 ماه


1 سال


از رفتنــــــ ـــــــ ــــــــ ــــــــم می گذرد . . .


چه خیـــــال ِ بیهوده ایـــــــ


وقــــتی دلت با دیگریســــــــت

نوشته شده در تاريخ شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, توسط رحیم |

شُده ام مُعادِلـﮧ ے چَند مَجهولــے

این روزـهـآ...

هـےچ کَس ...

اَز هیچ رآهـ
ــے...

مَرا نمـ
ــےفَهمَد !!

 

 ایـن دفعـه مثــ ِ هَمیــم .. دور از انسـانیـت...فقـط هــمُ تحـ ـمل میکنیـم من تحمل تو نامردی

نوشته شده در تاريخ شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, توسط رحیم |
امشب سکوت می کنم

 امشب اشک می ریزم

نه شاعرم و نه لطیف

فقط محتاجم .

خدایا محتاج تو و همیشه محتاج بودم

شاید گاهی دست روی چشمانم گذاشتم و ندیدم ولی تو همیشه می بینی منو. به دادم برس .

نوشته شده در تاريخ شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, توسط رحیم |
میان ماندن و نماندن

فاصله تنها یک حرف ساده بود

از قول من

به باران بی امان بگو :

دل اگر دل باشد ،

آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد
 
گذشته در چشمانم مانده است

عبور ثانیه ها ی رد شده در تمام نگاه هایم مشهود است

چشمانت را با شقاوت تمام به روی حقایق بستی

صبور میمانم و بی تفاوت می گذرم

که نفهمی هنوز هم دوستت دارم
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:, توسط رحیم |

 

آرزومند آن مباش که چیزی غیر از آنچه هستی باشی بکوش در کمال آنچه هستی باشی

 

 

 

خود را

شایسته عشق بنما

تا عشق

تو را دریابد!

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:, توسط رحیم |

اکنون تو می روی٬٬

و من  دوباره می نویسم.

همیشه همین بوده است : نوشته ام که خالی شوم٬ اما پر شده ام٬٬

پر از بغض...پر از دغدغه..

و تهی بودم٬آنجا که باید اشباع می بودم...و نوشته ام  تا تهی تر  شوم.

اکنون تو می روی ٬٬

و لبریز می شوم..

و تو با لبخند زیبایی می گویی:

باید عادت کرد به جدایی ها!

و من فکر میکنم: هرگز نمی توانم!

 وانمود می کنم که آسان است٬

و لبخند تلخی می زنم.

آری اکنون و امروز می نویسم٬٬

حال که هر لحظه جدایی نزدیک می شود.

اکنون که تو هستی معشوق من٬

 

و من به پیشواز اشک ها  رفته ام...


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:, توسط رحیم |

 مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.

زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم.

 

 
مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره.

 
زن جوان: خواهش میکنم ، من خیلی می ترسم.

 
مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری.

 
زن جوان: دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی.
مرد جوان: منو محکم بگیر.


زن جوان: خوب حالا میشه یواش تر بری.

 
مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری، آخه نمیتونم راحت برونم، اذیتم میکنه.

روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت. مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند. دمی می آید و بازدمی میرود. اما زندگی غیر از این است و ارزش آن در لحظاتی تجلی می یابد که نفس آدمی را می برد. .

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:, توسط رحیم |

ایستاده ام ؛ محکم تر از همیشه...

منتظرم ؛ امیدوارتر از همیشه...

ادامه خواهم داد ؛ مشتاق تر از همیشه...

حسش میکنم ؛ نزدیک تر و زیباتر از همیشه...

خدا وجودم را بی نهایت قرار داده و دنیا و موانعش را خرد و کوچک ...

خوشبختی از آن من است چون عزم خوشبخت بودن کرده ام...

خوشبختی معجزه نیست...

خوشبختی را در لحظه لحظه امروزم و فرداهایم خواهم ساخت...

بهایش را هم پرداخت خواهم کرد...

تلاش...

امید...

ایمان...

صبر...

عشق...

استقامت...

 تو را سپاس بخاطر همه سختی هایی که در عمق آنها خوشبختی را به من فهماندی...

تو را سپاس بخاطر بودنت و همه نعمت هایی که در کادو پیچ سختی ها به من عنایت کردی تا

لذتش برایم چندین برابر باشد...

من بزرگتر از آنم که موانع و ناملایمت های زندگی متوقفم سازند...

من با تو ادامه خواهم داد و در عمق لحظه ها و در دل ثانیه ها شادی و آرامش و خوشبختی را

لمس خواهم کرد...

قرار نیست  که همیشه آدما خوشبختیشونو  با کسی شریک بشن !!

 میخوام خوشبخت بشم ولی تنها نه با کسی!!

 خودم  و خودم  تنهای تنها ...

به  ترحم  کسی هم نیاز ندارم

تنهایی از همش بهتره ...

چیه خنده داره ؟!

حالا میبینیم

من ثابت می کنم  تنهایی هم میشه خوشبخت شد ...

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, توسط رحیم |

اشکای یخیمو پاک کن درای قلبتو وا کن

صدای قلبمو بشنو من چه کردم با دل تو

کاشکی تو لحظه ی آخر عشقو تو نگام میخوندی

قلب تو صدامو نشنید رفتی با غریبه موندی

{مخاطب این ترانه فرد خاصیه که ادعای عشقو عاشقی میکرد ولی...ولی الان با کسی دیگه ست......}

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, توسط رحیم |

سلامتی رفیقی که تو رفاقت کم نزاشت ولی کم برداشت تا رفیقش کم نیاره.

.

.

سلامتی مداد پاک کن که به خاطر اشتباه دیگران خودشو کوچیک میکنه . . .

.

.

.

به سلامتی اون دلی که هزار بار شکست ولی هنوزم شکستن بلد نیست . . .

.

.

.

به سلامتی اونایی که تو اوج سختی ها و مشکلات

به جای اینکه تَرکمون کنن درکمون می کنن . . .

.

.

.

 

سلامتی اونایی که

درد دل همه رو گوش میدن

اما معلوم نیس خودشون کجا درد دل میکنن . . .

.

.

.

به سلامتی اون رفتگری که تو این هوا داره به عشق زن بچش

کوچه و خیابون رو جارو میزنه که یه لقمه نون حلال در بیاره . . .

.

.

.

سلامتی اونایی که تو این هوای دو نفره با تنهاییشون قدم میزنن . . .

.

.

.

به سلامتی اونهائی که دوست دارم رو درک می کنند

و اونو به حساب کمبودهات نمی ذارن . . .

.

.

.

به سلامتی اونی که باخت تا رفیقش برنده باشه . . .

.

.

.

به سلامتی همه باباهایی که

رمز تموم کارتهای بانکیشون شماره شناسنامشونه !

.

.

.

به سلامتی کسی که هنوز دوسش داری

ولی دیگه مال تو نیست . . .

.

.

.

سلامتی مادر

که وقتی غذا سر سفره کم بیاد

اولین کسی که از اون غذا دوس نداره خودشه . . .

.

.

.

به سلامتی همه اونایی که خطشون اعتباریه ولی معرفتشون دایمیه!

.

.

.

به سلامتی اونایی که به پدر و مادرشون احترام میذارن و میدونن تو خونه ای که

بزرگترها کوچک شوند؛ کوچکترها هرگز بزرگ نمیشوند . . .

.

.

.

به سلامتی مادر که بخاطر ما هیکلش به هم خورد !

.

.

.

به سلامتی کسی که دید تو تاکسی بغلیش پول نداره

به راننده گفت :پول خورد ندارم مال همه رو حساب کن….!

.

.

.

به سلامتی بیل!

که هرچه ‌قدر بره تو خاک، بازم برّاق‌تر می‌شه . . .

.

.

.

به سلامتی سیم خاردار!

که پشت و رو نداره

.

.

.

به سلامتی اونی که بیکسه، ولی ناکس نیست . . .

.

.

.

به سلامتی اونایی که

چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه

چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه . . .

.

.

.

به سلامتی حلقه های زنجیر

که زیر برف و بارون میمونن زنگ میزنن ولی هم دیگه رو ول نمیکنن . . .

.

.

.

گل آفتابگردان را گفتند:

چراشبها سرت را پایین می اندازی؟

گفت :ستاره چشمک میزند، نمیخواهم به خورشید خیانت کنم

به سلامتی همه اونایی که مثل گل آفتابگردان هستند . . .

.

.

.

به سلامتی همه ی اونایی که مارو همین جوری که هستیم دوس دارن . . .

.

.

.

بسلامتی اون دختری که حاضر زیر بارون خیس بشه ولی‌ سوار ماشین هیچ پسری نشه . . .

.

.

.

به سلامتی کسی که وقتی بردم گفت :

اون رفیق منه

وقتی باختم گفت :

من رفیقتم . . .

.

.

.

به سلامتی کسی که بهش زنگ میزی…..خوابه

ولی واسه این که دلت رو نشکنه

میگه:خوب شد زنگ زدی….باید بیدار میشدم . . .

.اونی که یار توبود

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, توسط رحیم |

اونی که یار تو بود،اگه غمخوار تو بود

قلبشو پس نمیداد،

دل به هرکس نمیداد،

دل میگفت مقدسه،

عشق اون برام بسه،

از نگاش نفهمیدم که دروغ و هوسه،

غصه خوردن نداره،

گریه کردن نداره،

به یه قلب بی وفا دل سپردن نداره،

آخر قصه چی شد،قلب اون مال کی شد،

اون که از من پرگرفت چی میخواستیمو چی شد،

اونی که مال تو بود،اگه لایق تو بود،تورو تنها نمیذاشت...

با خودت جا نمیذاشت....

اونی که یار تو بود،

اگه غمخوار تو بود،

قلبشو پس نمیداد،

دل به هرکس نمیداد

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, توسط رحیم |

نمی دونم اشکامو کی از چشام پاک میکنه

نمی دونم تنمو کی آخرش خاک می کنه

به خدا کم نیاوردم به خدا وایساده مردم

به خدا توشه ای جز غم ز دیارتون نبردم

به خدا زندگی بسه به خدا دلم شکسته

به خدا سکوت لبهام حرف عاشقا ی مسته

به خدا تنها ترینم به خدا فقط همینم

به خدا دروغ نمی گم مرده ای روی زمینم

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, توسط رحیم |

 هیچ وقت از خدا نخواستم همه ی دنیا مال من باشه

 

فقط خواستم اونی که دنیای منه مال هیچکی نباشه

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, توسط رحیم |

اي خدا دلم خيلي گرفته ...اونقدري كه ديگه

نميتونم تحمل كنم خدايا حكمتتو شكر من كه

جرات ناشكري ندارم خب اينم يه جورشه

قسمت منم تنهايي و خيانت اي دله غافل

هرچي ميكشم ازدست خودمه...به خاطر سادگيام به

خاطر صداقتام اي خدا ببين اين بار بادلم چي كردن

كه ديگه نميتونم تو خودم بريزم آخه تاكي؟؟؟

خيلي وقته جوري رفتارميكنم كه انگار تا حالا

روي غم وغصه رو نديدم اما اين دفعه...

بچه ها واسم دعاكنيد به خدا مشكل بدي

واسم پيش اومده تحملش خيلي سخته

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, توسط رحیم |

 

برای تویی که قلبم را شکستی می نویسم :

تویی که خاطراتت تنها امید زیستن برای من است

« همچنان دوستت دارم » می دانم که تو هیچگاه این جمله را درک نخواهی کرد

اما نمی دانم چرا شاید تو هنوز وسعت عشق مرا در نیافته ای

شاید تو هنوز نمیدانی که من چگونه دوستت دارم

 یادم می آید که می گفتی ساده باش حال ساده می گویم: « دوستت دارم »

 

صفحه قبل 1 ... 18 19 20 21 22 ... 45 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.