تقدیم به کسی که
شمع را
به نامش و به خاطرش
روشن میکنم.
(R.H)
دوستش داشتم همچنانکه باغبان گل
زیبایش را دوست میدارد ، میپرستیدمش
همچنانکه عاشقی معشوقه اش رامیپرستد...
..، ولی این عشق را بخاطر دوستم برای ابد در دل خود مدفون
ساختم و قلب حساس و زود رنجش را باو سپردم. باشد که قدر و قیمت آن زیبا صنم را در این گیتی پهناور بداند !؟
آخه چطور دلم میاد چشماتو گریون ببینم
میرم ولی اینو بدون،چشم انتظارت میشینم
میرم ولی گریه نکن نزار از عشقت بمیرم
شاید تو اوج بی کسی با عکسات آروم بگیرم
میرم ولی بدون یکی خیلی تورو دوست داره
یکی که از دوری تو سر به بیابون میزاره ه ه ه ه ه ه
فرش دلتنگی ام را پهن میکنم
می نشینم روش
خاطراتم را پخش می کنم دورم
بر می دارمشان
یکی یکی...
سر که بالا می کنم
ساعت هاست که نیستم...
درد دارم..
اینجا... اینجا... اینجا هم .... کمی هم ....
دست می برم توی موهایم
فرو می روم توی ذهنم
زنگ می زنم..
خیال می کنم تورا..
خیال می کنم بودن را
خیال می کنم با هم را
خیال می کنم دارم دیوانه می شوم!
تو چه خیال کرده ای؟!
خیال میکنم
ماه را بسته اند به درختی
شلاقش می زنند
خون که می چکد از زخم هایش
می خندند...!
دلم درد می کند
خم می شوم یک مشت خاک بر می دارم
می ریزم توی دهنم
یک آب هم روش!
کوزه ای می سازم توی دلم
درش را هم می گذارم
محکم!
که آب تویش تکان نخورد.
حالا که خیالم راحت شد
می آورم بالا...خودم را
خاطراتم را جمع می کنم ...توی سینه ام
به تو زنگ می زنم... و می خندم ...
و تو می خندی...و می گوییم همه چیز چقدر خوب است!
و گوشی را که می گذارم بارها... چند بار توی یک روز
از تو...یا تو...یا تو!
دست می گذارم روی دلم
که درد می کند
فکر کنم کوزه ام ترک خورده است.
یک مشت خاک بر می دارم...
شب می شود...
می میرم....
صبح دوباره می شود...
چند بار توی یک روز...
زنگ می زند بد جور هم می زند بی انصاف!
دردم می آید!
می خندد...
یک مشت خاک بر می دارم...
فرش دلتنگی ام را پهن می کنم
روی هم می چینمشان
خانه سازی میکنم
جور می شوند
جمع می شوند
و زنگ که می خورد...
باز...
درد می کند...
اینجا.....
اینجا هم...
خدایا چقدر صدات کنم ............
بازم میخوام بگم میدونی کجاش درد داره تنهایی و تنها بودن ؟
وقتی جیز جیز فلبتو ُ سوختنشو با تمام وجودت خودت بشنوی و حس کنی ......
خدایا خسته نشدی ...؟
من دیگه کم آوردم ...
یه زمانی میگفتم اگه سقف آسمون هر چقدر هم کوتاه بشه من زانو نمی زنم
ولی الان به زانو در اومدم به خاک نشستم .....
امشب فهمیدم جگر گوشه هام هم منو دوست ندارن.......
من امشب مردم ..........من دیگه زنده نیستم ..............
خودم مرگ خودمو دیدم ......متلاشی شدنمو دیدم ........
اگر روزی بین ماندن و رفتن شک کردی حتما برو....
بی معطلی!
چون نمیبایست کار به شک می کشید،
که بیاندیشی یا نیاندیشی!
همان لحظه شک کار تمام است...
به کسی اعتماد کن که بتواند سه چیز تو را تشخیص دهد
اندوه پنهان شده در لبخندت را،
عشق نهان در عصبانیتت را
و معنای حقیقی سکوتت را...
ازآدمها بگذر!
دلت را گندهتر کن...
ناراحت این نباش که چرا جادهی رفاقت با تو همیشه یکطرفه است....
مهم نیست اگر همیشه یکطرفهای....
شاد باش که چیزی کم نگذاشتهای
و بدهکار خودت، رفاقتت و خدایت نیستی.....
تقصیر ما نیست که بر روی حرفهایمان نمی مانیم
ما بر زمینی زندگی می کنیم که
هر روز خودش را دور میزند ...... !!!!!
دیگر پرنده ی احساس من نمی خواند
مگر سرود غم از شاخسارِ دلتنـــــگی
بیا که ثانیه ها بی تو کُند می گذرد
بیا که بگذرد این روزگارِ دلتنــــگی..........
گاهی چه اصرار بیهوده ایست ، اثبات دوست داشتنمان چرا که دوست ترمان دارند وقتی دوستشان نداریم . . . همیشه خوب خداحافظی كنید! گاهی همه چیز آنقدر سریع اتفاق میافتد كه فرصتی برای یك خداحافظی خوب پیدا نمیكنید ! گاهی جای بوسهای كه هنگام خداحافظی نكردهاید، تا ابد درد میكند............
برای تاابدماندن بایدرفت....
گاهی به قلب کسی گاهی ازقلب کسی.....
آنکه ويران شده چند بار مرا مي فهمد
آنکه تنها شده بسيار مرا مي فهمد . . .
زندگی آنقدر طولانی نیست
که هر روز بتوان مهربان بودن را به فردا انداخت.......
منتظرش نشو برو چشاتو نپرس هی به در
تنهات گذاشته رفته نریز اشکاتو بی ثمر
با خیال راحت میره بی اینکه حس کنه غم تو رو
تو التماسش میکنی ولی اون بهت میگه برو
آزرده نشو رسم این زمونه اینه تنها میمونی معنی غریبی اینه
نه گریه نکن اشک تو اثر نداره اون برنمیگرده سرنوشت تو همینه
باز چشم به راهی که یه روز بیاد دوباره
توی خوابم نمیدیدی بره و تنهات بذاره
حالا یه گوشه اشک تو چشمات حلقه بسته
دیگه راهی نمونده واسه این قلب خسته
آزرده نشو رسم این زمونه اینه تنها میمونی معنی غریبی اینه
نه گریه نکن اشک تو اثر نداره اون بر نمیگرده سرنوشت تو همینه
( حالا تو میگی آزرده نشو اما از ویرونه قلبم خبر نداری )
ستاره من شقایق من
صبور و مهربونی با قلب عاشق من
گل نازم شقایق من
دوست دارم شقایق من
دو چشمات قاصد بارون
نگاهت حرم تابستون
گل نازم
تو خورشید همه روزام
تو مهتابی تو همه شبهام
بذار دستاتو تو دستام
گل نازم شقایق من
دوست دارم شقایق من
نیاز منی گل ناز منی
تو وقت بی کسیها تو چاره ساز منی
از حس عاشقونه ات هیچی به من ندادی
من واسه تو چی بودم یه عاشق زیادی
یه سایه که همیشه تو لحطه ها باهاته
هیچوقت نشد بفهمم چه حسی تو چشاته
من با تو گریه کردم من با تو جون گرفتم
چیزی ازت نخواستم چیزی بهت نگفتم
تو دست کم گرفتی این عشق و سادگیمو
به دست تو سپردم تمام زندگیمو
از حس عاشقونه ات هیچی به من ندادی
من واسه تو چی بودم یه عاشق زیادی
یه سایه که همیشه تو لحظه ها باهاته
هیچوقت نشد بفهمم چه حسی تو چشاته
کم مونده بود که قلبم برای تو بمیره
نمیدیدم تو خوابم کسی جامو بگیره
بهم بگو کی تو خیالت اومد
کی اومد و ساده منو کنار زد
وجود کی دلیل خنده هاته
سایه کی تو خلوت شباته
اون همه خوشبختی چه زود تموم شد
وفایی که نداشتی آرزوم شد
میخوای بری از پیش من میدونم
منو نمیخوای، تو چشات میخونم
منو نمیخوای
منو نمیخوای
چقدر برات دل کندن آسون شده
انگار تموم دلخوشیت اون شده
دیگه به من حسی نداری انگار
میخوای منو تنها بذاری انگار
میخوای منو تنها بذاری انگار
بهم بگو .... منو نمیخوای
بهم بگو کی تو دلت نشسته
کیه اونی که دلمو شکسته
بهم بگو کی با تو همنشینه
نمیزاره چشات منو ببینه
آدما از آدما زود سیر میشن
آدما از عشق هم دلگیر میشن
آدما رو عشقشون پا میزارن
آدما آدمو تنها میزارن
منو دیگه نمیخوای خوب میدونم
تو کتاب دلت اینو میخونم
یادته اون عشق رسوا یادته
اون همه دیوونگی ها یادته
تو میگفتی که گناه مقدسه
اول و آخر هر عشق هوسه
آدما آخر آدمای روزگار
چی میمونه از شما یادگار
دیگه از بگو مگو خسته شدم
من از اون قلب دو رو خسته شدم
نمیخوای بمونی توی این خونه
چشم تو دنبال چشمای اونه
همه حرفای تو یه بهونه است
اون جهنمی که میگن این خونه است
خیلی ممنون اینقدر آسون منو داغون کردی
واسه احساسی که داشتم دلمو خون کردی
تو که هیچ حسی به این قصه نداشتی واسه چی
منو به محبت دو روزه مهمون کردی
همه عالم میدونستن که بری میمیرم
اما رفتی و همه عالم رو حیرون کردی
خیلی ممنون واسه هر چی که آوردی به سرم
خیلی ممنون ولی من هیچ وقت ازت نمیگذرم
من حواسم به تو بود و تو دلت سر به هوا
با همین سر به هواییت منو ویرون کردی
من که با نگاه شیرین تو فرهاد شدم
مگه این کافی نبود که منو مجنون کردی
همه عالم میدونستن که بری میمیرم
اما رفتی و همه عالم رو ویرون کردی
خیلی ممنون واسه هرچی که آوردی به سرم
خیلی ممنون ولی من هیچ وقتی ازت نمیگذرم
حالا که با تو بودن مثل خوابه
جای ماه تو شبام غصه میتابه
میخواستم دستاتو کشیدی و رفتی
نمیدونم دلت گرفته بود از چی
واسه با تو بودن خیلی دیره
حواست این روزا یه جایی گیره
دل تو میتونست پیش من باشه
ولی خودش نخواست رفت که تنها شه
لحظه لحظه هات رفته از یادم
حتی نذاشتی بگم دوستت دارم
میدونم که پیشمون مشیش آخر
تو که عشق من رو نکردی باور
حالا که بازم بی قرارم
حس میکنم میخوام باشی کنارم
حالا که گاهی اشتباهی
به تو میگم هنوزم همه دنیامی
حالا که غمهام مثل آواره
اگه بین من و تو حالا دیواره
به خدا یادت خاطراتت
منو یه لحظه هم تنها نمیزاره
منو یه لحظه هم تنها نمیزاره
چه خوبه عاشقی اما فقط با تو
ببینم هر شب رویای چشماتو
چه احساس قشنگی من به تو دارم
چقدر خوبه میدونی دوستت دارم
چه خوبه اینکه حالم رو تو میدونی
همه حرفامو تو از چشام تو میخونی
تو دلواپسیهام هستی کنار من
میدونم قدر این عشق رو تو میدونی
چقدر خوبه که آرومی
چقدر خوبه همش تو جلو چشمامی
تو دنیامی نفسهامی
چقدر خوبه که هر لحظه تو رویامی
چقدر خوبه که باز هستی کنار من
توی تنهاییهام میای سراغ من
برای قلب غمگینم تو رویایی
نباشی میمیرم تو اوج تنهایی
چقدر خوبه اینکه حالم رو تو میدونی
همه حرفام رو از چشام تو میخونی
تو دلواپسیهام هستی کنار من
میدونم فدر این عشق رو تو میدونی
چقدر خوبه که تو آرومی
چقدر خوبه همش تو جلو چشمامی
تو دنیامی نفسهامی
چقدر خوبه که هرلحظه تو رویامی
چقدر خوبه که دوستت دارم
نباشی دیگه دنیا بی تو دلگیره
چشام هرشب توی خوابم
سراغ چشمای ناز تو رو میگیره
چقدر خوبه که تو آرومی
چقدر خوبه همش تو جلو چشمامی
تو دنیامی نفسهامی
چقدر خوبه که هرلحظه تو رویامی
بهار اومد بهار اومد بهار اومد
ولی این هم بدون تو غم انگیزه
کجا رفتی کجا رفتی چرا رفتی
بدون تو بهار از غصه لبریزه
من آن رنگ سیاه شام اندوهم
میان آهوان مجنون صفت هر دم
نمیمیانم همی گردم همی گردم
تو را میجویم و هرگز نمیابم
تو آن عشقی که افسون میکنی دردم
بهار از شاخه هم دیگر نمیروید
درخت خشک عشقم سبز نمیجوید
بهار اومد بهار اومد بهار اومد
ولی این هم بدون تو غم انگیزه
کجا رفتی کجا رفتی چرا رفتی
بدون تو بهار از غصه لبریزه
من آن رنگ سیاه شام اندوهم
من آن روزم که صبحم صبح پاییزه
بااینکه هیچ وقت نفهمیدم چه حسی داره با تو بودن، اما دلم لک زده برای یه لحظه کنارت بودن.
تو با دلم چیکار کردی که اینقدر دوستت دارم؟ که فقط به تو فکر میکنم؟
بهم میگن فراموشت کنم! مگه میشه؟ مگه می تونم؟ خودمو میزنم به بی خیالی که مثلا بهت فکر نمیکنم
اما درست لحظه ای که خوشم، یادم می افته که چقدر بی توام، که هیچ وقت نداشتمت!
(...) عزیزم دلم برات پرمیزنه. کاش هیچ وقت ندیده بودمت!
.......!!!!
از من گذشت!!
چقدر واسش راحت بود!!!
چقدر آسون فراموش شدم!!!
چه خوب با نبودن من کنار اومد!!!
چه راحت و خوشحال به زندگیش ادامه میده!!!
انگار که از اول من نبودم!!!
اما منم که داغون شدم, منم که روز به روز به جای عادی شدن نبودنش واسم سخت تر میشه.