اگرتنهاترین تنها شوم بازهم خدا هست
چه داروی تلخی است :وفاداری به خائن ، صداقت با دروغگو و مهربانی با سنگدل
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, توسط رحیم |
و برای تو ماندن... به پای تو بودن... و به عشق تو سوختن !


 


 و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن و برای تو گریستن ... !


 ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگیست ... !


 


بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست ... !


 


چه زیباست بخاطر تو زیستن ...


 


ثانیه ها را با تو نفس کشیدن ... زندگی را برای تو خواستن ... !


 


چه زیباست عاشقانه ها را برای تو سرودن ... !


 


 بدون تو چه محال و نا ممکن است زندگی... ! 


 


 چه زیباست بیقراری برای لحظه ی آمدن و بوئیدنت ... !


 


برای با تو بودن و با تو ماندن ... برای با هم یکی شدن ... !


 


کاش به باور این همه صداقت و یکرنگی می رسیدی !


 


ای کاش می دانستی مرز خواستن کجاست ...!!!!


 


و ای کاش می دیدی قلبی را که فقط برای تو می تپد ... !


 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, توسط رحیم |
اینه عشق
 

 

shayad ye kasi shaba baraye inke khabe toro bebine be khoda eltemas mikone?!shayad ye kasi be mahze didane to dastash yakh mizane va tapeshe ghalbesh morattab bishtar mishe!! motmaen bash ye kasi shaba be khatere to to0 daryayi az ashk mikhabe!! vali to o0no nemibini....


zendegi male to , marg male man rahati male to . gereftari male man, shadi male to , gham male man, hame male to VALI TO MALE MANNNNNNN


I know you love me but I don’t see you coming, so I’ll come to you; I’m on my way. I see you standing there; so close but still barely out of reach; I need to be closer to you, so I’m on my way. I know your kiss; still remember tasting it on my lips; oh how much I want that again; I’m on my way.


LOVE: L:for you look at life. Only one that you see. V:very very extra ordinaly. E:even more then eny one that you done.


When all lights gone the dreams have come when the nights are quiet and the days are done when in your mind you look around in hope to find the gentle sound of her sweet voice in the calming winds with your own choice you pick the one you know you love too hold her tight with one to live you think you might ask her there to be your wife to love and care through out your life when you get down to your one knee the time is now for you too be but then what happens is always the worst you wake too have had your heart that burst because your love was not really true it was only a dream and nothing for you


ZENDEGI zibast, na be zibaiye HAGHIGHAT.... haghighat talkh ast ,na be talkhiye JODAEE... va, jodaee sakht ast, na be sakhtiye TANHAEE ...!!!


 
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, توسط رحیم |

کاش وقتی زندگی فرصت دهد


 

گاهی از پروانه ها یادی کنیم


 

کاش بخشی از زمان خویش را


 

وقف قسمت کردن شادی کنیم


 

کاش گاهی در مسیر زندگی


 

باری از دوش نگاهی کم کنیم


 

فاصله های میان خویش را


 

با خطوط دوستی مبهم کنیم


 

کاش وقتی آرزویی میکنیم


 

از دل شفاف مان هم رد شود


 

مرغ آمین هم از آنجا بگذرد


 

حرف های قلبمان را بشنود


 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, توسط رحیم |

 حیف...


 

 حیف ازاین هـمه احساس برای توی نالایـق!


 

  


 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, توسط رحیم |
سعي كن تنها باشي: زيرا تنها بدنيا آمده اي و تنها از دنيا خواهي رفت. بگذار عظمت عشق را درك نكني: زيرا آنقدر عظيم است كه تو را نابود خواهد كرد. بگذار خانه ي عشقت خالي از وجود باشد: زيرا اگر عشقي در آن منزل كند به ويرانه هاي آن هم رحم نخواهد كرد. اما اگر عاشق شدي: سعي كن تنها يك نفر را دوست داشته باشي .
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, توسط رحیم |

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:, توسط رحیم |

روبروم بود ..... بغض ، تو گلوم بود

اگه می گفتم تموم بود

.

.

رفت و رفتم

هیچی نگفتم

فقط از دلم شنفتم :

که خودش بود ، نیمه پنهون ......

.

.

فرصت گفتنی ها چه رفت آسون

.

.

خود من بود ..... من  ̗ من بود

وصله جور ، دل و پاره تن بود

.

.

بشکنه دستم

ولی

ناخواسته گلدون شکستم

نتونستم بگمش : یه عمر  ̗ که خالی و خسته م

زبون بند اومد و

بخت بد و ...... هرچی که بودش

دست بدست داد که ندونم و نتونم و نگم

سینه م  به نفس نفس داد

همچی جور شد

که ناجور بشه

من هیچ جور نتونم

بگمش : لرزید دلم ......عاشق شدم ...... لال شد زبونم ......

بگمش : لرزید دلم ..... عاشق شدم

........ دیوونه و لال شد زبونم

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:, توسط رحیم |

دو تا جوجه از بچگی عاشق هم بودن اما. . . بزرگ شدن دیدن هر ۲ تا خروسن ، نتیجه اخلاقی : تا وقتی جوجه ای عاشق نشو. . . !

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:, توسط رحیم |

 

عشق در لحظه پديد مي آيد،دوست داشتن در امتداد زمان.
عشق معياري را در هم مي ريزد،دوست داشتن بر پايه معيارها بنا مي شود.
عشق ويران کردن خويشتن است،دوست داشتن ساختني عظيم.
عشق ناگهان و ناخواسته شعله مي کشد،دوست داشتن از شناخت سر چشمه مي گيرد.
عشق قانون نمي شناسد،دوست داشتن اوج احترام به قوانين است.
عشق فوران مي کند چون آتشفشان،دوست داشتن جاري مي شود چون رودخانه.

پس بياييم يکديگر را دوست بدارييم!

*******************************

وقتی دلم برات تنگ میشه..

پشت ابرهای سیاه اسمان پنهان می کنم.
آنجا که جز خدای خود هیچکس را نمی یابم
پس بدان...
هر زمان که باران میبارد دل من برایت تنگ است
عشق زیر باران ایستادن
و با هم خیس شدن نیست
عشق آن است که یکی چتر شود
و او هیچ وقت نفهمد که
چرا خیس نشد؟
 
***************************************

روز رفتن از راه مي رسطوري از خيال تو گم مي شوم که

انگار هرگزنبودهام ... ! صداقت گوهر گرانبهایی است که صاحب خود را

                                                همیشه به مقصد میرساند
                                           صداقت شرط اصلی اعتماد است.
        صد اقت را تنها نباید بر زبان جاری نمود بلکه

                                                 باید در گفتار پدیدار نمود.
                                    صداقت را تنها نباید بر چشم ها جاری نمود بلکه

                                           باید در دیدار پدیدار نمود.
                                        صداقت را تنها نباید بر گوشها جاری نمود 

                                                   بلکه باید در شنیدن پدیدار نمود.
                                              صداقت را تنها نباید بر دست ها جاری نمود 

                                                    بلکه باید در  عمل پدیدار نمود.

 

 

 

 

           صداقت را تنها نباید بر پاها  جاری نمود 
 

                                                  بلکه باید در  طریقت پدیدار نمود.


 

                                         با صداقت عمل نمود  وبا صداقت طی طریقت نمود.

                                   باید با صداقت اندیشید  با صداقت شنید  با صداقت دید 
                            

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:, توسط رحیم |

اگه مي تونستم تو دنيا يه چيز ديگه باشم ....

 مي خواستم اشک تو باشم...

که تو چشمات متولد بشم

 روي گونه هات زندگي کنم

و روي لب هات بميرم

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:, توسط رحیم |

گر  می دانستی که چقدر دوستت دارم

سکوت را فراموش می کردی
تمامی ذرات وجودت، عشق را فریاد می کرد.


اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم

چشمهایم را می شستی
و اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می دادی.


اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم

نگاهت را تا ابد بر من می دوختی
تا من بر سکوت نگاه تو
رازهای یک عشق زمینی را با خود به عرش خداوند ببرم.


ای کاش می دانستی...
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم

هرگز قلبم را نمی شکستی
گر چه خانه ی شیطان شایسته ی ویرانی است.


اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم

لحظه ای مرا نمی آزردی
که این غریبه ی تنها، جز نگاه معصومت پنجره ای
و جز عشقت، بهانه ای برای زیستن ندارد.


ای کاش می دانستی...
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم

همه چیز را فدایم می کردی
همه آن چیز ها که یک عمر بخاطرش رنج کشیده ای
و سال ها برایش گریسته ای.


اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
همه آن چیز ها که در بندت کشیده رها می کردی
غرورت را...  قلبت را...  حرفت را...


اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
دوستم می داشتی
همچون عشق که عاشقانش را دوست می دارد.


کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم
و مرا از این عذاب رها می کردی
ای کاش تمام اینها را می دانستی . . .

نوشته شده در تاريخ جمعه 3 اسفند 1390برچسب:, توسط رحیم |

نوشته شده در تاريخ جمعه 3 اسفند 1390برچسب:, توسط رحیم |

در قلبم یکی مرا صدا میزند ، میشنوم،

یکی نام مرا فریاد میزند ، حس میکنم ،یکی مرا احساس میکند

در قلبم یکی بی قرار نشسته ، به عشق همیشه با هم بودن  

با رویاهای قلبم عهد بسته

در قلبم یکی مرا صدا میزند ، یکی درد دلهای مرا جواب میدهد،

هر زمان شادم او شاد است و هر زمان که غمگینم، او نیز پر از غم است

من تنها یکی را در قلبم دارم ، همانی که تنهایی ام را با عشق پر کرده ،

همانی که رویاهایم را به حقیقت نزدیک کرده

تو در قلبمی و مرا درک میکنی ، تو میفهمی و مرا آرام میکنی ،

میدانی چقدر دوستت دارم و به خاطر همین است که سکوت میکنی

همین سکوت است نشانه عشق تو ، چه زیباست در آن لحظه لبخند روی لبان تو

خودت میدانی که میدهی به من نفس ، خودت میدانی چه هستی برایم ،

چه کردی با دلم ، من چه کسی بودم و اینک با تو چه شده ام!

هیچکس نمیتواند جز من و تو عشقمان را درک کند ،  

 

محال است قلبم بی تو این دنیا را ترک کند،

زنده میمانم تا جایی که بتوانم در این دنیا در کنارت ، میرویم با هم از این دنیا ،

بگذار خورشید سوزان هر چه میخواهد بر روی دریای عشقمان بتابد!

چراغ راه عشقمان همیشه روشن است ،بگذار شب بیاید و جای روشنی ها را بگیرد

در قلبم یکی مرا صدا میزند ، صدایش دیوانه میکند مرا ، احساسش عاشقتر میکند مرا

احساسی همصدا با نفسهایم ، نفسهایی که همنواست با احساسات تو

چه زیباست نوای نفسهای قلب تو

یک هیچ تا ابد به نفع تو....   

نوشته شده در تاريخ جمعه 3 اسفند 1390برچسب:, توسط رحیم |

نوشته شده در تاريخ جمعه 2 اسفند 1390برچسب:, توسط رحیم |

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, توسط رحیم |

1.با احمق بحث نکنيم و بگذاريم در دنياي احمقانه خويش خوشبخت زندگي کند.2. با وقيح جدل نکنيم چون چيزي براي از دست دادن ندارد و روح ما را تباه مي‌کند.

3. از حسود دوري کنيم چون اگر دنيا را هم به او تقديم کنيم باز از زندان تنگ حسادت بيرون نمي آيد.

4. تنهايي را به بودن در جمعي که ما را از خودمان جدا مي کند، ترجيح دهيم.

5. از «از دست دادن» نهراسيم که ثروت ما به اندازه شهامت ما در نداشتن است.

6. بيشتر را بر کمتر ترجيح ندهيم که قدرت ما در نخواستن و منفعت ما در سبکباري است.

7. کمتر سخن بگوييم که بزرگي ما در حرفهايي است که براي نهفتن داريم، نه براي گفتن.

8. از سرعت خود بکاهيم، که آنان که سريع تر مي دوند، فرصت انديشيدن به خود نمي دهند.

9. ديگران را ببينيم، تا در دام خويشتن محوري، اسير نشويم.

10. از کودکان بياموزيم، پيش از آن که بزرگ شوند و ديگر نتوان از آنان آموخت.

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, توسط رحیم |


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, توسط رحیم |
کجای این جنگل شب پنهون میشی خورشیدکم

 

 

پشت کدوم سد سکوت پر میکشی چکاوکم

چرا به من شک میکنی من که منم برای تو

لبریزم از عشق تو سرشارم از هوای تو

دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشقم

پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هق هقمو

گریه نمیکنم نرو... آه نمیکشم بشین

حرف نمیزنم بمون... بغض نمیکنم ببین

سفر نکن خورشیدکم ترک نکن منو نرو

نبودنت مرگ منه راهی این سفر نشو

نذار که عشق من و تو اینجا به آخر برسه

بری تو و مرگ من از رفتن تو سر برسه

نوازشم کن و ببین عشق میریزه از صدام

صدام کن و ببین که باز غنچه میدن ترانه هام

اگر چه من به چشم تو کمم قدیمیم گمم

آتشفشان عشقم و دریای پر تلاتمم

گریه نمیکنم نرو. آه نمیکشم بشین

حرف نمیزنم بمون. بغصض نمیکنم ببین

 

( اگرچه من به چشم تو کمم قدیمی یم گمم      

    اتش فشان عشقمو دریای پر تلاطمم ) 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, توسط رحیم |

حسرت

 خیلی سخته که...بغض داشته باشی اما نخوای کسی بفهمه

خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد که فراموشش کنی

خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی بعد بفهمی دوست نداره

خیلی سخته که همه چیزتو به خاطر یه نفر از دست بدی اما اون بگه: دیگه دوست ندارم

خیلی سخته که دوسش داشته باشی اما نتونی باهاش بمونی...

خیلی سخته که بخوای با آب خوردن بغضت رو بفرستی پايين اما  یه دفعه اشک از چشات جاری بشه

خیلی سخته که کسی که تموم زندگیت رو به پاش ریختی با بی رحمی تموم تو چشات نگاه کنه و بگه دیگه دوست نداره

خیلی سخته که یه عمر با خیال یه نفر زندگی کنی امی وقتی فهمید عاشقشی بره و  پشت سرشم نگاه نکنه

خیلی سخته که دلت رو به کسی خوش کنی که یه دلخوشی دیگه داره

خیلی سخته که وقتی بعد از کلی کلنجار رفتن با خودت میری که حرف دلتو بهش بگی با یه معذرت خواهی کوچیک بگه فعلا سرم شلوغه

خیلی سخته که همیشه مجبور باشی سخت ترین چیزارو تحل کنی...

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, توسط رحیم |

کاش.......!!

کاش می شد این جدایی ها نبود

یا اگر بود این همه درد جدایی ها نبود

                                               کی روا باشد ز خار در باغ و بلبل در قفس

                                               کاش در کار بشر این ناروائی ها نبود

خنده ای آشنایی گریه ها دارد ز پس

ای خدا: چون بود آگر این آشنایی ها نبود

صفحه قبل 1 ... 25 26 27 28 29 ... 45 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.