یک کلام ، اولین و آخرین احساس قلبم نسبت به تو ... دوستت دارم.
تو نیز گفتی مرا دوست داری ، اما دوست داشتنت دو روز است ،
دیروز گذشت و آخرش امروز است!
این من هستم که وفادار خواهم ماند ،
این تو هستی که تنها بی وفایی از تو جا خواهد ماند!
این من هستم که آخرش میسوزم ، این تو هستی که میروی
و من با چشمهای خیس به آن دور دستها چشم میدوزم
این من بودم که سهم دیدارم با تو عشق بود ،
این تو بودی که میگفتی از آغاز هم قصه من و تو دروغ بود!
تو هر چه دوست داری بگو، اما من هنوز بر سر حرفم هستم ، دوستت دارم.
خورشید بتابد یا نتابد، ماه باشد یا نباشد،
شب و روز من یکی شده ، فرقی ندارد برایم ،
همه چیز برایم رویا شده ، عشق تو برایم آرزو شده ،
به رویا و آرزو کاری ندارم ، حقیقت این است که دوستت دارم!
کاش تو نیز مثل من بودی ! مثل من عاشق ، بی قرار ، چشم انتظار
کاش تو نیز حال مرا داشتی، هوای مرا داشتی...
بی خیال میخواهی هوایم را داشته باش یا نداشته باش ،
میخواهی به انتظار من باش یا نباش ، من دوستت دارم
نمیترسم از رفتنت ، نمی بازم از شکستنت، نمیخندم و نمیگریم ،
از این هیاهو و التهاب تنها یک احساس است که می ماند ، دوستت دارم!
دوست داشتن تو دو روز باشد یا یک عمر مهم نیست ،
مهم این است که من در این دنیا و آن دنیا دوستت دارم
میخواهی باور کن یا نکن ، حس کن ، یا از آن بگذر ،
اما قبل از گذشتنت لحظه ای صبر کن...
دوستت دارم ...
حالا هر جا که میخواهی برو...
اگر بدانی جایگاهت کجاست ، مرا باور میکنی
اگر بدانی چقدر دوستت دارم ، درد مرا درمان میکنی
تو عزیزی برایم ، تو بی نظیری برایم ،
حرف دلم به تو همین است ، قلبت می ماند تا آخرین نفس برایم
اگر بدانی چقدر عاشقت هستم به این عشق شک میکنی،
شاید باور نکنی تا این حد دیوانه وار عاشقت هستم !
اما باور کن ، چشمهایت را باز کن و حال و روز مرا ببین ،
این بی قرار ها و لحظه شماری های مرا ببین
درون غوغای عشق گم شده ام ، گمشده ای هستم که
تنها تو را میبینم ،و تنها تو میتوانی مرا پیدا کنی
نه ادعای عاشقی دارم و نه شعار میدهم ، ردپای مرا ببین که به کجا میروم!
میروم همان جایی که تو خواهی آمد ، مینشینم به انتظارت تا تو بیایی ،
شاخه گلی را تقدیم به تو میکنم ، تو را می بوسم و نوازش میکنم ،
تا تصویر عشق زیباتر شود ، تا هوای با هم بودن عاشقانه تر شود
ما هر دو میدانیم مثل همه بی وفا نیستیم ،
ما هر دو میدانیم اهل خیانت و بی وفایی نیستیم
ما هر دو میدانیم آمده ایم که به عشق هم زندگی کنیم و با هم بمیریم!
شاید این جمله شبیه قصه ها باشد ، شاید این حرفها تنها شعر و شعار باشد ،
اما آنچه با ارزش است همان است که در دل من و تو است
همیشه در کنارت میمانم ، با من هم کنار نیایی باز هم عاشقت میمانم ،
میدانم تو نیز همیشه با من میمانی، تو جایگاه واقعی خودت را میدانی
گرچه جایگاهت بالاتر از قلب من است ،
اما قلبم تا ابد مال تو است ، بمان و مرا یاری کن ،
دلم را از هر چه غم در این دنیاست خالی کن
اگر بدانی جایگاهت کجاست، به آن اندازه که برایت میمیرم ، عاشقم میمانی
روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی
با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی
همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل
ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،
ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست
ای جان من ،مهربانی و محبتهایت،وفاداری و عشق این روزهایت،امیدی است برای خوشبختی فردایت
میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،
به وسعت دنیای بی همتایت
هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی،امواجی از یاد تو را میخواهم
در دریای خاطره های به یادماندنی
همنفسمی، ای که با تو یک نفس عاشقم
همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم
حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت،
که در این سکوت میتوان یک دنیا عشق را خواند
چه با شوق میخوانم چشمانت را و چه عاشقانه گرفته ایم دستهای هم را
گفتی دستهایم گرم است، گفتم عزیزم این چشمهای تو است
که مرا به آتش کشیده است
همه ی دنیا فریاد عشق ما را شنیده است،هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است،
چقدر قلبت زیباست...
چه بی انتهاست قصر عشق تو و من ،چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم ،در کنار تو
تویی که برایم از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر
میخوانمت تا دلم آرام بماند
رفت تنهایی، آمد جای آن یک عشق آسمانی
شکست شیشه غمها،شد روزگارم مثل آن روزها،روزهایی که با تو بودم و تو در کنارم،
ادامه مطلب...
پرسیدم.....
چطور ، بهتر زندگی کنم ؟
با کمی مکث جواب داد :
گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ،
با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ،
و بدون ترس برای آینده آماده شو .
ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .
شک هایت را باور نکن ،
وهیچگاه به باورهایت شک نکن .
زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنی
دل اگر تنها است .. دل اگر غمگین است ...تو چرا غمگینی ؟؟
مگر این دل .. دل توست ؟؟
مگر این دل .. دل توست ؟؟
من اگر شادانم .. من اگر خندانم .. همه از بودن توست ...
تو که در قلب منی .. لحظه لحظه با منی ...
بودنت بودن من .. رفتنت رفتن من ..
من و تو گمشده در دشت غمیم ...
در نگاه من و تو ‚ دشت غم . دریاییست !!
با تو بودن زیباست .. همچو پرواز پرستو در باد ..
همچو شبنم که در آغوش گل است ..
آسمان همچو نگاهت آبی است ..
که من از آبی آن خرسندم .. و در آن آبی نیلی ‚ آزاد ..
آسمانم ..... آرزویم دیدن لبخند یست !!
که به مانند گلی ساده و زیباست هنوز ..
با آمدنت به زندگی ام معنا دادی ، تو یک مروارید پنهان در سینه ات را به من دادی
تا قلبم با تو به وسعت یک دریای بی انتهای پر از عشق و محبت برسد
با آمدنت به من نفسی دوباره دادی تا در ساحل قلبم،
آرامش زندگی ام را مدیون امواج مهربان تو باشم
با آمدنت غروب به آسمان غمگین دلم لبخند زد و
خورشید امیدها و آرزوهایم طلوع کرد
با آمدنت ساز زندگی ام چه عاشقانه مینوازد شعر با تو بودن را....
شعری که اولش عطر نفسهای تو را میدهد و آخرش طعم نفسهایت را
حالا میفهمم عشق چقدر زیباست....
حالا میدانم که عاشقترینم و میدانم با تو چقدر زندگی زیباست...
با آمدنت چشمهایم را بستم و در قلبم با چشمهایت عهد بستم که همیشه مال توام
همانگونه که میخواهی مال تو میشوم ...
از آغاز جاده تا پایانش همراه تو باشم ، تا در نفسهای عاشقی ، هوای پاک تو باشم
تو همانی که میخواستم ، میخواهم من نیز همانی که تو میخواهی باشم
با آمدنت بی نیازم از همه چیز و همه کس ،
تنها تو را ، تنها عشق تو را میخواهم و بس!
تو را میخواهم که با آمدنت دلم را سپردم به چشمانت
تا با طلوع چشمان زیبایت سرزمین دلم از نور برق چشمانت روشن شود
تا در این روشنی به سوی تو پرواز کنم و بگویم خوشحالم از آمدنت
با آمدنت اینگونه شد راز زندگی ام ، اینگونه شد که تو شدی همراز زندگی ام
و با تو ای همراز زندگی اینگونه آخرش شدی همه زندگی ام....
برای تو زندگی میکنم ، به عشق تو زنده هستم ، اگر نباشی دیگر نیستم
تویی که بودنت به من همه چیز میدهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو میرود...
عشق تو ، حضور تو، به من نفس میدهد هوای بودنت
این دیگر اولین و آخرین بار است که دل بستم ،
نه به انتظار شکستم ، نه منتظر کسی دیگر هستم
تو در قلبمی و تنها نیستی ، تو مال منی و همه زندگی ام هستی...
همین که احساس کنم تو را دارم ، قلبم تند تند میتپد ،
به عشق تو میگذرد روزهای زندگی ام...
به عشق تو می تابد خورشید زندگی ام ،
به عشق تو آن پرنده میخواند آواز زندگی ام
و این است آغاز زندگی ام ، گذشته ها گذشته ، با تو آغاز کردم و با تو میمیرم....
به هوای تو آمدن در این هوای عاشقانه چه دلنشین است ،
به هوای تو دلتنگ شدن و اشک ریختن کار همیشگی من است
بودنم به عشق بودن تو است ، اگر اینجا نشسته ام به عشق این انتظار است
در انتظار توام ، تا فردا ، تا هر زمان که بخواهی چشم به راه آمدن توام
خسته نمیشود چشمهایم از این انتظار ، میمانم و میمانم از این خزان تا پایان بهار
تا تو بیایی و او که به انتظارش نشستم را ببینم ،
تا چشمهایت را ببینم و دنیای زیبایم را در آغوش بگیرم
نمیتوان از تو گذشت ، به خدا نمیتوان چشم بر روی چشمهایت بست ،
بگذار تو را ببینم ، تا آخرین لحظه ، تا آخرین حد نفسهایم....
نمیگویم که مرا تنها نگذار ، تو در قلبمی و هیچگاه تنها نمیمانم ، نمیگویم همیشه بمان ،
تا زمانی که هستی من نیز میمانم ، اگر روزی بروی ، دنیا را زیر پا میگذارم ،
نمیگویم تنها تو در قلبمی، نیازی به گفتنش نیست آنگاه که تو همان قلبمی...
قلبی که تنها تپشهایش برای تو است ،
زنده ماندن من به شرط تپشهای این قلب نیست ، به عشق بودن تو است !
همیشه باش که بی تو عذاب میکشم ، نمیتوانم سختی های دنیا را
بی تو روی دوش بکشم!
همیشه باش که بدجور نیاز دارم به تو ،
بقیه درادامه مطلب....................
ادامه مطلب...
آهای مسافر خسته من ، دستت را بگذار بر روی دل من
میبینی که من نیز مثل تو خسته ام ، میبینی که من نیز مثل تو با غمها نشسته ام
آهای مسافر خسته من ، عاشق دل شکسته ات شده ام ، ببین مرا که محو نگاه زیبایت شده ام
بقیه ادامه مطلب...........
ادامه مطلب...
میان عابران تنهاتر از من هیچ کس نیست / کسى اینجا به فکر این غریبه در قفس نیست
دلم امشب براى خنده هایت تنگ تنگست / فقط در دستهاى گرم تو مردن قشنگست . . .
ــــــــdoset daram gooooooooooooooolamــــــ
من حالم خوب نییییییییییییییییست
هرکی بیاد جلوم میرم با پا تو شکمش
دلم برای جیگر تنگ شده
احساس خوبی ندارم
دلم میخواد گریه کنم
ایییییییینقد گریه کنم
تا بمیرم
با هیچکی حرف نمیزنم
می خوام بمییییییییییییرم
خدایا منو بکش
زنده موندن من بی دلیله
اگه من بمیرم کسی ناراحت نمیشه
چرا نمیمیرم
چرا زنده ام هنووووووووز
ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااا
نگاهت با منه اما خيالت رو نمي دونمتو اين راهي كه ميرم من يه بن بستيه مي دونممن از حادثه لبريزم تو و خواب پريشونينگاهت مي كنم اما نگاهم رو نمي خونيتو آغوش كدوم رويا تو رفتي كه فراموشيصدات كردم و مثل شب سكوتي سرد و خاموشيكدوم حسي تو رو از من گرفته مثه تنهاييدل آرومي ندارم من تو اين لحظه كه اينجاييبه دنبال يه خورشيدم تو تن برفي دستاتخيالت پي كي رفته من و رد مي كنه چشماتغروبهاي نگاه تو يه احساس غريبونستپشيموني تو از اينكه كنارت دل ديوونستتو اين راهي كه رفتم من دو راهي تو و قلبميه احساسي به تو دارم نميذاره كه برگردمهمونقدر كه ازم دوري خيالم به تو نزديكهيه سوسوي ضعيفي هست نباشي خونه تاريكهيه شب خواب تو رو ديدم يه عمررفته فراموشمنميدم قلبت و حتي برنگردي به آغوشم
هنوز آیا دو چشمت شوق دیدار مرا دارد؟
به یادت مانده پیمانت؟
خبر داری خودم را در تو می بینم؟
اگر روزی نباشی تو!!!
خودم را هم نمی بینم!!!
خبر داری؟؟؟
تنهایی هامو بعد از این با قلب کی قسمت کنم
واسه فراموش کردنت باید به چی عادت کنم
تو داری از من میگذری٬ من باید از تو بگذرم
چیزی نمی تونم بگم٬ باید بیفتی از سرم
بعد از تو باید با خودم٬ تنهای تنها سر کنم
یک عمر باید بگذره تا امشبو باور کنم