اگرتنهاترین تنها شوم بازهم خدا هست
اگرتنهاترین تنها شوم بازهم خدا هست
چه داروی تلخی است :وفاداری به خائن ، صداقت با دروغگو و مهربانی با سنگدل
نوشته شده در تاريخ جمعه 7 بهمن 1390برچسب:, توسط رحیم |
 

هی ....

هی چه فاز سنگینی ....

 

همه چی سفید و سیاهه چیزی رنگی نیس

 

بازم منو یه جسم لش و بی حال

دوباره رنگ پوسته شده گچ دیوار

وای انقدر کشیدم که نمیگیره خندم

با چشما قفلم به این آتیش رو فندک

یه اتاق تاریک با پر دوده گاهی

چه بخت گندی داری تو با جیب خالی

نگو که هستی رنگ مشابه

من یه عمره رو صورتم خنده اتاقه







اینجا هم دلش واسم تنگ شده بود
واسه منی که این روزا خودمم خودمو فراموش کردم

 


چقدر تنهایی بده

چقدر تنهایی بده اما خوبیش اینه که دلت درگیر نیست

 


خسته ام

خسته ام

 

.

.

.

.

.

.

.

.

مثل همیشه اما کمی بیشتر

هیشکیه منی

وقتی یه آدم می‌گه: 
 

«هیشکی منو دوست نداره!» ...

منظورش از «هیشکی»، «یک نفر» بیشتر نیست....

همون یه نفری که واسه اون آدم همه ‌کسه...


تو هیشکیه منی ....

 


 

دلم گفت كه نمي دوني

 

نمي خوني نگاهم رو

دلم گفت كه نمي فهمي

خستگي هاي تو راهم رو

نكردم باورش 

شد آخرش 

ايني كه مي بيني

دلو باختم 

به بد ساختم

تو رو نشناختم اي رسم بد آييني

 

من حواسم به تو بودو تو دلت سر به هوا
 
با همین سربه هواییت منو ویرون کردی



پ.ن: ميدونم نمي خونيش اگه هم بخوني مي دونم نمي فهميش

 

تو اين خونه پوسيدم

نمي دونم تكليفم با تو چيه

 

حالا بماند تكليفم با خودمم مشخص نيست

اينا مهم نيست

مهم اينه كه تكليفم با دلم معلوم نيس

نميدونم چطوري بايد باهاش يا باهات تا كنم

آخرشم يه تصميم ميگيرم كه تهش ميسوزم

تنها فرقش اينه كه نوع سوختنم فرق مي كنه


پ.ن : از اولم يه مهره سوخته بودم اينا همش بهونه اس


 

دارم با خودم كلنجار ميرم

 

هم مي خوام خودمو گول بزنم

هم مي خوام گول نخورم

عجب دو راهيه بدي

به هر طرفي برم بيراهه اس يه جورايي



اون

امشب فيلم ياد هندستون كرد

 

ياد بچگيا 

ياد اون موقع كه خر بوديم اما از نوع ساده

ساده ي ساده ي ساده

اون موقع ها نمي دونستم بايد بازم نگاه كرد

بايد چشما رو باز كرد و ديد

يه بار ديدم و همون يه بار موند واسه هميشه

كاش نديده بودم...

امشب يه گريزي زدم به گذشته 

برگشتم به اون چيزي كه يه مدت شده بود يه جا كه حرف دلمو بهش بزنم اما هيچ وقت اون لعنتي نخوندش

شايدم خوندش و با لجبازي هميشگيش ازش رد شد

رد شد و رفت

مي بينمش بعضي وقتا

حفتمون عوض شديم

اما دو تا چيز هنوز كه هنوزه عوض نشده

يكي حس من بهش و يكي حس اون به من

محبتي كه بهش دارم و نفرتي كه ازم داره

اشكالي نداره ما هم يه اوستا كريم داريم كه خيلي هوامو داشته و داره

اوستا كريم هواشو داشته باش ...


خلاصه اين كه نبود...پيدا شد...آشنا شد...دوست شد...مهر شد...گرم شد...عشق شد...يار شد...تار شد...بد شد...رد شد...سرد شد...غم شد...بغض شد...اشك شد...آه شد...دور شد...گم شد...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.