دیروز ها...
دیروز ها کسی را دوست می داشتم...
اما...
اما امروزها...تنهایی...تنهایی...
تنها...تنهایی را دوست دارم...!
تنها کودکی کردم تنها به دنیا آمدم
تنهای تنها دنیا رو میدیدم تنهای تنها آسمونو حس میکردم
تنها بزرگ شدم تنها به سرانجام اندیشیدم
تنها پایان کارم رو تنهایی حدس زدم تنها با تو حرف میزنم
تنها ، دلم رو با تو قسمت میکنم تنها ، تنهای یمو با تو لمس میکنم
تنها هستم ، تنهای تنها تنها زندگی خواهم کرد
تنهای تنها خواهم بود تنهایی با من یکی شده
بر لوح سرنوشتم تنهایی حک شده و منتظر مینشینم
البته ، تنهای تنها برای رسیدن به آرامش
برای رسیدن به خدا تنهای تنها
خسته ام
خسته
هیچ چیز مرا تسکین نمی دهد
بی تو خاموش ام
من به دنبال سحری سرگردان می گردم
تو سخن می گویی من نمی شنوم
تو سکوت می کنی من فریاد می زنم
با منی با خود نیستم
و بی تو خود را در نمی یابم
دیگر هیچ چیز نمی خواهد و نمی تواند تسکین ام بدهد
حقیقت بزرگ است و من کوچک ام
با تو بیگانه ام
مرا با خود آشنا کن بیگانه من
مرا با خودت یکی کن.
نظرات شما عزیزان:
khoshhal misham be manam sar bezani